جدول جو
جدول جو

معنی خام اندیش - جستجوی لغت در جدول جو

خام اندیش
دارای اندیشۀ خام و نادرست، برای مثال پدرش یزدگرد خام اندیش / پختگی کرد و دید طالع خویش (نظامی۴ - ۵۶۴)
تصویری از خام اندیش
تصویر خام اندیش
فرهنگ فارسی عمید
خام اندیش
(بَ مَ دَ / دِ)
خام اندیشنده. کسی که اندیشۀ پخته ندارد:
با چنین طالعی که بردم نام
چون به اقبال زاده شد بهرام
پدرش یزدگرد خام اندیش
پختگی کرد و دید طالع خویش.
نظامی
لغت نامه دهخدا
خام اندیش
خام پندار، ساده انگار، سطحی نگر، سطحی گرا، ساده پندار
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاک اندیش
تصویر پاک اندیش
آنکه اندیشۀ پاک دارد، پاک اندیشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستم اندیش
تصویر ستم اندیش
مردم آزار، ستمکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خیال اندیش
تصویر خیال اندیش
خیال باف، آنکه همواره در عالم خیال سیر می کند و هر کاری را در عالم خیال انجام می دهد و به مرحلۀ عمل نمی رساند
فرهنگ فارسی عمید
(خُ شُ دَ / دِ)
اندیشنده به خیال. آنکه خیال های باطل برای آینده در سر می پروراند:
ای بسا گنج آکنان کنجکاو
کان خیال اندیش را شد ریش گاو.
مولوی.
یکی امروز کامران بینی
دیگری را دل از مجاهده ریش
روزکی چند باش تا بخورد
خاک مغز سر خیال اندیش.
سعدی (گلستان)
لغت نامه دهخدا
(اَ طَءْ)
آنکه اندیشۀ پاک دارد. که سوء نیّت ندارد
لغت نامه دهخدا
(تَ اَ)
که وسعت اندیشه دارد. که تمام جوانب کار را در نظر آرد:
هم قوی رای و هم تمام اندیش
کارها راشناخته پس و پیش.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نَ زَ دَ / دِ)
ظالم. (آنندراج). مردم آزار و جفاکار. (ناظم الاطباء) :
چو سیر کوفته دارد سر ستم پیشه
خبر دهد ستم اندیش را ز نرخ پیاز.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خرد اندیش
تصویر خرد اندیش
خرده بین کوتاه نظر خردک نگرش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیال اندیش
تصویر خیال اندیش
آنکه بسیار خیال کند کسی که غالبا بتخیل پردازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیر اندیش
تصویر خیر اندیش
نیکخواه آنکه در اندیشه نیکی دیگران باشد طاب خوبی خیر خواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستم اندیش
تصویر ستم اندیش
مردم آزار و جفاکار
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه اندیشه پاک دارد (اسمصفت) آنکه اندیشه ای پاک داردظنکه سوءنیت ندارد پاک اندیشه
فرهنگ لغت هوشیار
عاقبت اندیش و با بصیرت فرجام نگر به پایان اندیش آینده اندیش آینده نگر آنکه پایان امور را از پیش درک کند عاقبت بین
فرهنگ لغت هوشیار
متعصب، متحجر، قشری، خشک مغز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
عاقبت بین، آخربین، عاقبت نگر، دوراندیش، عاقبت اندیش، محتاط
فرهنگ واژه مترادف متضاد